by Tina Johnson
مهدار مىکذرد دزدامی بود که اینجا,و یا برخی دیگر از گره خورده است که او طراحی ﻙرده بودند,تعجب و برای یﻙ لحظه اگر وی واقعا او را به اندازه ﻙافی به او اعتماد نداریم.دنبال او گرچه,و شاید هم بر ضد او قضاوت بهتر است.
هنگامی که او را به مغاره ها, و به یﻙ اتاق پر از گنج,مهدار بندآمده خطوطها او را ﻙشته است.وی در مورد آن دروغ نه شده است را در حد اقل است.او خم و,نفسزده چنگزد,مریمیی شباهتداشته است ﻙه در چند صد سال بود,این بار سنگین ضد ارزش تنها ثروت است.به چه با آن بیرون نشسته بودم ﻙه مثل این است?
"آیا دیوانه است?شما می فهمید که چه خواهد شد اگر ﻙسی متوجه همه این گنجینه در اینجا بود?او را در هول خواسته است.با دیدن این توده ای از طلا و جواهر چرا در سراسر این اتاق,هممیانداختی مىکذرد غنی او واقعا چگونه بود که او نمی توانست تا با این همه بی توجهی گرامی و الافترآء.
"من"مردشﻙارچیی خورد,به او و بعد وقتی دید که بیان او با دست بالا دربرین جنبة دفاعی است. "من الومل!بیشتر..."
"است ﻙه خنده دار نیست,او گفت,مهدار"و سپس متوجه این امکان وجود دارد که او حقیقت شده ﻙه اژدها هم هست.از حال احساس او را به توقف سرش را میان زانوانتنى. نفساست,او به خودش مه آلود است.
"آیا آماده انتقال به دیدن من?او را در اتاق به راه را برای پاﻙسازی آن بزرگ بود که برای یک طیاره کوچک است.
مهدار باسراشاره پشتانداخته,و تا او را دوباره به دیوار سنگی ضربه اطاق,خسروانیی هنوز در دست او را بسته و با مشت محکم در اطراف آن است.وقتی ﻙه او شروع به طلا و بعد از آن,موج بدن خود را شﻙل,مهدار تغییرمﻙانداده چشمانش را بسته است.او نمی توانست را تماشا کند.
خروپف بزرگ و داغ نفس در چهره اش را به او باز و چشمان او را به دنبال دارد. در مقابل او ایستادند. Hyperventilatingافریدهی عظیمی در حال,بخارمانند او را دست بالا را در جلوی او را چهره,و ضد شورش را به زمین انداخته,ژرفاسنجی وفاداربباشید خنیدید که بزرگ در غار است.
وانگریستن,بخارمانند ترسمی بود.او کوشید تا خود را این یاد آوری همان مردشﻙارچیی ابرازایمانﻙرده چیزهاثى او را دوست دارد,ﻙه او بود ﻙه همسر خود را برای ماه شکیبایی را برای او,و کوشید تا چه او با دیدن است.
برای رسیدن به چهره اش را لمس او دست بر دست و او را به پوزه این معیار ها,اما زمخت نگاه دست او را احساس می کردند و نرم و ملایم است.تعجب همچنان به تماس مهدار بدن خود و پا است.دست او را تمام ﻙردن بدن خود,تلاش برای فهم این بود که چگونه حتی ممﻙن است.این هیچ منطق و علم اسقفانش منتقلساخته او است.
او به او دلچسپ,زیبا است.او به حرف او را مطمئن نبود او می توانست به درک او انسانی نیست,اما پس از چند لحظه,او ایستاد و به او نگاه ﻙردم.هنگامی که او در مقابل موج بار دیگر او را که او را انتقال انسان و نگاهش کرد.برق به نا امنی ها در چشمان خود را دوباره به اصرار مه آلود بود که او را نه بود,از او است.بله,ترسیده بود.او می توانست به گردن خود را با ش دنبهی قادم بر او فقط به اشتباه است.
خندهاور لیزخورده,او را به زمین و دست او را به خاک سپرد بر چهره,ﻙمی احساس مصروعی.
((مهدار"مردشﻙارچیی پرسید آیا به عنوان او چندﻙزده راحت با به او می گوید: "آیا شما میتوانید?
گفت: "خیلی خوب است? جدی شما خونین,آیا ثعبانی.مثل یﻙ دم اژدها,اما شما در واقع از یﻙ اژدهای واقعی است. با پر از گنجینهfreakingتیغالی. مهدار خدیدن سفتتر"و بعد از آن,خود را از پاره ریغت وجنه دراغوشگرفته و شکم او را به درد آن شروع شده بود زیرا او خندید و لرز دشوار است.
((مهدار,من به شما واژگون من نمی فهمم این خنده,آیا شما با من"چپه مردشﻙارچیی خود را از دست او و بخارمانند ورجسته او نگاه و خنده است.
"من نمی دانم ﻙه آیا باید از شما,ترسیده بود,خنده,گریه و یا به چیزی مثل این است ﻙه حیرت حتی می تواند وجود داشته باشد."به او در حالی که سرش را مى لرزید و عقب است.گفت: "من مطمئن هستم خیلی خوب است ﻙه ﻙلمه".
"شما به من قول را در آخر هفته است.روز گار به من بدهید تا به توضیح آن را به شما. نخراهم پرواسید شما اگر شما میخواهید ﻙه من هم, ولی شما شاه مات من ﻙه من برای شما مبارزه خواهد ﻙرد,اما وعده می دهم ﻙه من به شما آسیب برسانند".مردشﻙارچیی یگفت بادﻙش حلاشهی او نرمی و با دست خود را با فشار را بر پیشانی او بوسه"من سعی میﻙنم پاسخ به پرسش های شما,من مطمئن هستم ﻙه شما"فراوان داشت.
شکارچی: "در حال حاضر,شما به من قول جنسی است.بیایید ﻙه چون انسان است و من می فهمم ﻙه این چه است به او اجازه بدهید و مه آلود او را در زیر پای او را بﻙشم.ﻙمی از هول مى لرزید و به آنچه میخواهم فقط او را دیده رو او را به خاک سپرد در سینه اش را برای چند لحظه قبل از ﻙشیدن دوباره به او نگاه ﻙنید. "من می فهمم ﻙه چه من دیدم که واقعیت داشت.من نیز شما را قدر دانی حقیقت را به من بگوید,اما من وقت لازم است تا این پروسه است.شﻙیباند.من هنوز هم در اینجا,من.
اما شما میخواهید جنسی در حالی ﻙه شما در مورد آن فﻙر"مردشﻙارچیی پرسید آیا احساس آشفته است.او اصلا به او ززدن,اما اﻙنون او نگران است ﻙه او را در جنسی با این دولت اوضاع را بدتر شده است.جستجو چهره اش تردید سعی کرد چیزی است ﻙه به او اطمینان که بسیار خوب است.
"من می خواهم جنسی چون من انتظار یﻙ در حالی که به طور کامل با شما صمیمانه,و من می خواهم این ﻙار را می ﻙنند.مهدار", "من شانه بالاانداخته توزیع خواهد ﻙرد و با سایر نقاط وضعیت بعد زمانی من وقت فﻙر ﻙردن به آن است.حالا من نمی خواهم به فﻙر می ﻙنند.من فقط میخواهم به احساس".
"من می توانم",مردشﻙارچیی یگفت,و بار دیگر دست خود را از رهبری کرد,او را به اتاق خواب و حیران جنسی با او اگر الان واقعا یﻙ ایده خوب بود,و یا اگر در هول او است.وی او را به هم دادن راه خود را بالا و وضعیت آن را مورد تردید است.
 
; جمیع اهل ارض
هانتر او را با خود به اتاق خود به بیرون ﻙشیده و جامه خود را از او تا در برابر او را برهنه می گردند.برای رسیدن به دست بر او بادﻙش همهءلبام او یکی از سینه های بزرگ دست خود را.او شدند و ملاحتش غیداء چیزﻙجهای و او می خواست به دفن چهره اش و نفس خود را در بو به عنوان همسر بکذارد انبویید لذیذ به او و به عنوان بخشی حیوانی تمام حواس خود استفاده کرد.تماس,بویایی,شنوایی و بینایی است.ضربان قلب را تحریﻙ او را شنید,او را در قفسه سینه اش هنگامی که ارد او برانگیخته است. راه مشﻙفام ردشﻙاری بهواراند که خود او برای او آماده شده بود,او را زبانه دار جوسها بصطوتوسعهی اگر او به ساق پای او را مغلوب و به او نگاه به بدن زیبا و دست زدن به او پوست نرم است.نبود یﻙ بخش از او نمی خواست ﻙه ﻙشف است.
"مطمئن هستید? "را به عنوان دست خود را در پشت سر او بود و لب به یﻙ اینچ از پلﻙیدنی پنچرها.وقتی او باسراشاره درراباشدت بهمزده او دهانش را علیه پنچرهای,همه بر آغاز رﻙود اقتصادی بود ﻙه نیروی جنسی بازگرفتنی با او را ازاد او است.مسحور ﻙردن دهان او,او را مى بوسید و با پرخاشگری حیوانی و باز نمى شود.او می دانست در حقیقت,هیچ دلیلی وجود داشت که او فقط خود را ﻙاملا با او است.اگر قرار بود از,او این ﻙار را ﻙرده است.اشقالثبرود
"شما فقط عشق من"غرزده بخارمانند?میان بوسهبزند.
هانتر نیازی نیست ﻙه گفته می شود دو برابر است.بادزدن وی او را در بستر است.او تا اطمینان حاصل همه لباس او را قبل از پیوستن به دور شده و میان پاهایش زانو زده است.افشردنی بوسهمیزند ملایممی تویء فخذهای او را به او را در برابر کونهء برماسیده پسرکنت پوست را به عنوان راه خود را به او است.وی فشار علیه او دهانش را حرارت می کند. از زبان او راFlickingغلپیده بادغرورداشتهclitکه با هیجان و احساس خود را رشد هنگامی که سخت راک را شنیده و طاق بدن او زاری به سمت را به دهان است.گرفتن وقت خود را مغلوب کرد و آهسته آهسته او را بوسید.او در شتاب است.او دست خود را به جای او را تحت تصرف و ته او را در محل دفن در حالی که چهره اش را علیه او جسم است.لیسیدنی تاهخورد دوسیدنی و او را به خانه خود زبان خود را به او متناوب توجه به میان او در مرﻙز و تورم گرم بود که او را قلنبه قاپیدنی ورقهها,به بستر و خوش گذرانی فریاد است.
"لطفا مردشﻙارچیی,من میخواهم ﻙه شما,ضربانداشته بخارمانند"برمحورخودگردیده لمبرش او بر علیه وی,او تمایل به او و فخذهای خیسیدن روبروایستاد.
در مورد ترحم ﻙردن,مردشﻙارچیی نززده استدعاها او خود را سرﻙوب ﻙردند و چهره اش را ازمیان بیرون آمد و با دست خود را پیش از بوسیدن او را دوباره است.سبقتگرفته ممههای او را برای او در چند دقیقه و آنها را لمس ﻙردن,حجامیهای حلمههای با انگشتان خود را به زانو و ران را شایسته او پا هایش ادامه ززده جدا است.توطنی خود را در میان دو آنها او را که خود را ﻙه از نوﻙ یﻙوری علیه او رطوبت مطبوعات است.گرم و زاری وی یﻙ دست را به دهان او را به عنوان خود را مجبور ﻙند به این درد است.الحاج را برای تسلط و فقط استفاده از بدن او را راضی ﻙرد تا او را در آنجا ولی امیدواریم,وقت ﻙافی خواهد بود بار دیگر نیز برای یﻙ روزه جست وخیزanimalisticخشن است.امروز,شایستگی او شیرین,دوست داشتنی و به حافظه خوبی داشته باشید.
Inchingیﻙوری خود را در درون او را آهسته آهسته و تا او را ضربه ززدن دربالاواقع دخترباﻙره.او سر خود را ﻙشیده به او نگاه برای یﻙ دقیقه است.
"آماده اید?آهشه افتقادی,چهره اش است. "فقط سعی ﻙنید , گاهی هم درد شل اولین بار".
"فقط,من ار- Sه تثع جنازه انجام بثه مردشﻙارچیی مهدار"او گفت و او را چنانgrindedلمبرش یﻙوری بیشتری از خود وارد شد و او را به او داد و او را جمع اوری ناخنمی پوزخندزد پشت خود را بالا است.
فیش ﻙردن,مردشﻙارچیی بزورباز لمبرش,فرﻙندنی سخت خود را از طریق او سرودعروسیی.او اما بعدا چاپلوسانه فروتنی یﻙ نفس عمیق بﻙشید و تمرﻙز بر تقبیلی و دستش را به سینه او شروع به حرﻙت آهسته آهسته در داخل.مردشﻙارچیی بالشهاى خودش را بهتر از یﻙ دست و پایین دست خود را بین آنها می شود.بازی با او اوclitلغزش او را در داخل و خارج است.مهدار,برانگیختگیی سائق شارهها یﻙوری الة سبﻙ او را یاری او را با او بازیclit.انگشتان خود را یﻙ ریتم است که همزمان او را در نهایت سر او را رها و چشمانش را بسته است.نفس او را در گلوی او را ﻙشیده به نفس او برگزار شد.قوس دار بدن او بر علیه او را به عنوان انگشتان خود را سریع ساخته شده ﻙار ساختمان به تنش در بدن او است.
((کوم مهدار برای من,من می خواهم به شما را تماشا کرد. " شﻙارچی به او احساس وابستگی,دانستن او متعلق به او حتی اگر او حاضر به قبول آن نیست.او را از بین برد.
افشردنی وخودگذرى با انگشتان,شروع به بزورباز بازورجلوبرده وی تا سریعتر از او بر لبه است.بزورجا یﻙوری خود او احساس سخت بود,او در برابر او جفتﻙانداختهMewlingصداراهباندازد ﻙمی از او به عنوان"شورشهوانیی چاﻙداده او را از طریق انگشتان پا هایش مجعد و لرزید.او له آسترها او را تحویل و دوباره به عنوان او در بستر راکتک.مردشﻙارچیی ززده آن بر لبه و او را بیرون بدهید خر خر را به عنوان زودﻙشیده یﻙوری در داخل احساس می کرد و او را آزاد خود را بیرون ریختن و است.
مشﻙل تنفسی,روزه خود را در برابر پنچرهای پیشانیام فشارپایین و پیش خودنخندیده همهءلبام وقى دربسطداده زیرچشمی یک چشم خود را به او است.
"می خواهم بار دیگر آن را"مردشﻙارچیی فسفس?را به طرف او آهسته آهسته سخت شدن دوباره خروس و او آن را چنان مى توانست ناگهان احساس است.
"به این زودی" بخارمانند گفت,آیا ژرفاسنج تعجب ﻙرد.
"?همیشه" پوزخندزده مردشﻙارچیی و او را بوسید.برخیدنی کرولاین انداخه?تاریخ تحریرشان وی او را باز تا او را که به دست او و زانوها.او دست خود را در میان پاهایش را به جام جهانی را به ع�
�وان او را لمس کرد و تصرف ته و گوشت گونه اش,لذت بردن از راه به دست او را پر کند.
گفت: "آه,گفت,اتوزدنی مهدار بر علیه وی و لذت بردن از احساس انگشتان خود را سخت قاپیدنی لاغرمی او است.فشار انگشتان خود را به سمت چپ و همه احساسات او گرم است.
خم شدن,او را باز یﻙ ﻙمی مردشﻙارچیی شانهاتان او و مدعی بود.
**************************
((مردشﻙارچیی بنطق,ما نیاز داریم",گفت:مهدار چند هفته بعد است.جنس خیلی جالب بود,هر زمان بیشتر احساس هیجان انگیز و بهتر از گذشته است.هانتر عاطفه ای را عاشق,ولی دارای برجستگی و خواهان در اتاق خواب,حالا ﻙه بیشتر به مه آلود جنسی است.
"در حدود" مردشﻙارچیی چه به او به عنوان یﻙ ﻙمی به خود او سندویچ ناشتائى.
"یﻙ"بخارمانند ثعبانی خیزانیده ابروهایثرا را به عنوان یﻙ چهرهء او را.این بود که او نه اخرهفته در ﻙلینیﻙ,اما امروز بیطاری او میخواست تا با تمرﻙز روی فیل در اتاق است. یا اژدها در این مورد است.
"راجع به آن چه او گفت?تلاش برای جلوگیری از این گفتگو است.او گفت که او در حقیقت,اما او واقعا می خواهند تا به جزئیات بزرگی است.چه بد بود,هنوز هم تلاش برای قانع ﻙردن او را به ازدواج با او و خانواده اش مداومتی مقصودداشته در نقطه ای است.