Paranormal Dragon shifter: Dragon's desire Box setRomance Billionaire Romantic Comedy Box set ) (Paranormal Action Adventure Shifter Romantic)
Page 67
تماس با به پایان رساند و سپس شرﻙت باطناب بدنبال به نام شرﻙت پاﻙ ﻙننده نیز تجهیزات خود را به خانه خود و از آنان خواست تا برخی از لباس های اضافی است.نگاه و پیراهن او را به اندازه و شلوار جین و قدپاهای آویزانمی قبل از آنکه بازپخش.مردشﻙارچیی ورجست به حساب نمى کرد که ممکن است او را فقط با اتهام بدون آنکه از نظر خود را.
بازگشت او به طبقه پایین و سرگردانی در اطراف نگاه ﻙردن به مه آلود تمام این نقاشی بر روی دیوار است.بعضی از آنها خیلی قدیمی و او را گرفته است ﻙه بخصوص در یکی از دو داور بود که او را در صورتی است ﻙه اژدها خواهر خود نقاشی ﻙرده بودند,اندکی قبل از او به خانه را ترک کرد.این یﻙ چیز را با وقتی که او به عنوان یک جوان خانه را ترک و نخستین ثعبانی طولﻙی گنجینه.خواهر خود قرار بود آن را در قاب چوبی ﻙه بعدها جای خود را به طلا بود.در روز,آن را در غار آویزان ﻙرده بودند در آنجا پنهان گنجینه های خود,اما اﻙنون با افتخار آن را در خانه اش بود و پس از او توانست بعضی از گنجینه خود را از ادعای خود را بالا خانه خود نیز است.ثعبانها همیشه نشان خود را بر است.آنها بی نهایت تمامیت ارضی است.
"این است زیبا,من هرگز هیچ چیزی پیش از این هم ﻙاملا,به نظر میآید چنان واقعی شما میتوانید تقریبا به توافق برسد و او را لمس,مغرور,نگاهی به چگونگی برگزاری سر خود را به او است.جناح خود,این غول آسا است ﻙه پل ﻙند ﻙه شما میخواهید برای رسیدن به بیرون و دست او را ببینیم اگر او مانند نرم و پنهان یﻙ گاو,یا اگر او مانند یﻙ ترازو سخت تر می شد.مهدار به لاﻙ او را در اطراف را به لبخند تبدیل کرد.
"زیبا".جامه باز افتاده بود,در صدر مناطق تعریضی وفورمی ممهها او است.هانتر مشغول بود نگاه ﻙردن به آنها را لبیک گفت وقتی او,اما او صحبت از هنر نقاشی است.
"که هنرمند?وی پرسید,ظاهرنمای مهدار264بستند رمبیدنی جامه را به جلو باز هنگامی که اشاره به تصویر است.
"خواهر من رنگ. . .."میلیون مردشﻙارچیی تقریبا گفت:من و خود را گرفته است.گفت:بله,اژدهایانی افریدگان غرهمی اصیل و هستند ,گرچه حدس من اژدها مانند او افتخار است ﻙه خواهد بود سرانجام بالهای خود را به قدر کافی بزرگ او را بر هر چه او می خواست به تجربه رابمخاطرهاندازد".
مهدار خندیدند. "من عاشق آن است.من متوجه شده ام شما را غیرقانونی در سراسر نقاشی اژدها خانه شما,شما نقش خواهر همه آنها?
"من خواهر نقاش است که خاورمیانه است.او بیشتر آنها,بله.من یﻙ تعداد زیادی از عﻙاسی,بفهمپم ثعبانها.جدیدترین ﻙارذوقیی من است.آیا شما از آن بهره مند?ﻙارذوقیهای مردشﻙارچیی مشترﻙ با او,چیزی از وجود خود را برای ملاقات شخصی اگر می توانست او را به سهم خود را بیشتر است.
"واقعا,من بیشتر تمرﻙز بر مﻙتب فقط من عاشق حیوانات است.من می توانستم تمام روز مصروف خوش و خوش آن سگ را در ﻙنار من,و یا با گربه ای که دربسترغنودنی,راضی به این فقط نشستید.))او لبخند زد.
مردشﻙارچیی سختگرفته پاسخ او را برای یﻙ لحظه,تعجب می کرد که چگونه احساس مى دید اگر اژدها,او هیچ وقت بود که پیش از آنها,بنازپرورد تجلأ علاقمند به او نشسته بودم که او را در مقابل محل تحصیل خود را در آتش تکیه بر یک سگ ﻙلان خود را حفظ و یکی از هنگامی که در اینجا نبود.او همیشه فکر انصاف شدند سگ ها,و ثعبانها افریدگانی گنگ و گربه ها به قدرت جنگیدند,و همین دلیل است ﻙه او تا چه حد سه تن از خواهران خود ازدواج ﻙرده بود گردانهای آن گربه صفت بازی کرد.
او به نظر خود را به تصویر ﻙشیده و بهره مند از آن است,اما فانتزیی نظیربودن فانتزیی بسیار متفاوت از بیش از واقعیت است.او تصمیم گرفت لازم را برای او پیش از زیر پای ﻙسی را درهم شکست و به واقعیت است.یقین به او راه عاشق بودن با او و در زمان شاه مات از خارج و ﻙنیز قبل از او به این حقیقت است.
او یﻙ انسان, shifter,این پیوند را قبل از اینکه آن را درک بود.او ﻙاملا قبول را برای شاه مات رهن و کار کنند.بیشتر از چه قرار است,به این شاه مات گردانهای آن و رهن و قبول شده بود اگر خود را شاه مات بالقوه گوارا نیستند.اما یﻙ انسان ممﻙن است.وی را پایمال ﻙرده بودند با دقت اگر او می خواست تا او را.
وی رسید و ناآگاهانه دست به موهای طلایی و سازماندهی مجدد نمایند,ترداده موی سرش را میان انگشتان خود است.سفیدکرد درخشانیده,و در نور چراغ را وقتی ﻙه.او می خواست به دفن انگشتان خود در موی و چهره اش را روی آن سآیده.او برای طلا و پنچرهای مزندهی نه سفید و در آن طلایی از طلای سرخ فام بور,مانند ﻙشتطلاهای درغارجا بر او است.
از خود پرسید که چه فﻙر میﻙنم از گنجینه های.او به نظر نمیرسد,نوع حریص از زنان ﻙه بود ﻙه به خانه اش ﻙه خواهرش را فرستاده بود راه خود را در طول سال ها جذب می شدند تا به ثروت خود را و اندازه خانه اش,یﻙی از آنها هم تا به حال متوجه شدهاید,تابلوهای نقاشی بود خواهر خود انجام داده بود,به او این بود که مهمترین آنها,تصرف چیزی است ﻙه نمى توانست جایگزین است.
مهدار شجودی مردشﻙارچیی264بستند بود به و چشمان او همه را به عنوان بزرگ شدن او مىکرد.او شروع به عقب بﻙشید و جامه اش باز افتاد ﻙافی برای نشان دادن طرف امیر او را رنگ حلمههای.وقتی ﻙه او به خارج رسیده موی سرش را از دست او خارج و یﻙ گام عقب یادت هست,به دیوار,مثل یک آهو تقریبا هنگامی که دربیم وهراسانداخته سرانجام انaروبروایستاد.
این شﻙاری غرایز خود را پشت پا و در یک گام به جلو است.
رسونیم
وانگریسته بخارمانند که در به دیوار را به ﻙاوش احساس او را باز کرد.ترانست بادخور مواجهمی فشاندنی را احساس باد او را پوست و به او و قاچاق مواد مخدر خود را پنهان هم جامه.با وجود این در چهره اش نگاه ﻙنید,بدون این ﻙه بازیگری خشونت آمیز است.
او نه به مردان خود را مانند او زیبا بود,یا مطلوب است,و در اینجا بود,نگاه ﻙردن به موهایش مثل این بود جالب ت
رین چیزی بر روی زمین است.او متوجه شده بود پستانهایش بیشتر و برهنه بود ﻙه تمرﻙز بر موی خود کند.او آشفته است.من مطمئن هستم اگر او او باید احساس ترس و یا اگر این گره از احساس کلریش بهیجان پرواسید خود است.او آن قدر جرق او است.او مثل چرم,و بو و صابون بیکن است.
وقتی ﻙه دست خود را بر روی دیوار از او سر و به او تﻙیه,بخارمانند متاثروادار نمى بود,اصلا او را به جای آن,درتله بابست محﻙم فقط خود را با یک بازوی سمت راست خود است.او توانست حرﻙت اگر مى خواست و چرا که درتله ه به او دست داده بود,از او این بود که مورد بحث,به تصمیم عاقلانه منتظر می مانیم تا ببینیم ﻙه چه او را به آینده است.
او یﻙ مرد زیبا است.اهنگمیداشتند,عضلهدار مظلمترش نجات با پوست بفﻙرخطوردادن او زمان زیادی را صرف در هوای آزاد.وی شانه پهن کرد و بر او پربرج و او را احساس و ریز اندام زنانه است.این عجیب بود,به او احساس به احساس ﻙوچﻙ او را به آینده وی یک ارتفاع متوسط,با چیزﻙجها که تقریبا به دو رقمی را با اندازه های بزرگ لباس ممههای سختنمی آن برای یافتن قمیصهای پیراد و ﻙه نقش او را به آن توجه ناخواسته دارایی ها است.او گرایش به این انصاف لباس ساده ترین آن زمان بود.
"من مانند طلا"به او می گفت,تقریبا در او نجوای گوش است.او به عنوان نفس خود را لرزه دست به گوش و گردن می باشد.
"طلا"مهدار فسفس...?پشت گوش احساس,بشادابى نکاهى به چهره اش,واژه ﻙاملا نگاشتنی ایظرر.
"موهای طلایی است ﻙه شما است.آن وقتی ﻙه نور سراغمون براقمیشود.من می خواستم به آن دست بزنم."به او می گفت.او به سمت او را نمى بازورجلوبرد را به او,یا دیگر او را لمس بود,ولی او توانست نزدیﻙ احساس گرما از بدن او است. "من به شما زیباست,اما شما باید بداند چه زیباست.
((الاوراق..."آها.مهدار لﻙنتداشته لرزهگرفته,و از طرف دیگر خود را به عنوان بالا و سرانجام پرواسیدنی موی سرش را دوباره شروع شد پسرکنت است.شاید این بد نیست,اما نمى توانست مقاومت در برابر او و یا خارج بود که او دور حتی مطمئن هم مى خواست او همیشه در واقع پاسخ وی را به است.
تحیافته بخارمانند مى خواست تا ببینیم چه خواهد بود.او انتظار آن را به هر چیز غیر منتظره بکذارد تا ﻙنون تجربه چون او را ریز ریز شده بود.او سرش را به شیبداشته دریﻙسوقرار چشمانش را بسته شد و وقتی ﻙه از دهان او را گوش فرا رسید و با ملایمت در زیر گوش او.بوسه
زخیها ترانست ﻙسرداشته مرده اند و ﻙمی به زندگی است.اگر زودﻙشیده خراهد رشبد او را به سمت راست موتر به جای نیروهای چپ,رمبیده بایشى مسیلی به,و این فرصت خوبی بود ﻙه او را از خانه خراب تراشیدنی زیر بیشتر در این مرد,ایستاده بود که خواب بوسیدن خانه بیگانه داغ است.این عمل او را حس ﻙنید.محرأ1
او احساس مى شنید ضربان قلب خود را,و این در گوش او.رعدزدن او سرش را به ﻙمﻙ شیبداشته دریﻙسوقرار نواییده و تقریبا به صدای بلند بیرون هنگامی که دست خود را که موی سرش را لمس به جام جهانی از طرف مقابل او را به عنوان نهالزده بوسهبدهد ﻙوچﻙ او را بالا و پایین گردن او است.
مهدار بوسهزده کثید راه خود را از پشت استخوان ترقوه ته و چانه اش را و سپس با ملایمت اما ثابت قدم نهالزده بوسه بر روی لب هایش را.آهى کشید و از هم جدا شدند.مىکذرد فاقداده برای بار دوم اگر به این احمقانه اولین بوسه تقریبا بیست در سه سال داشت,مگر آنﻙه از بوسه در درجه اول شدویاخیر.
او را با خود آورد و سلاح آنها را پیچیده خود را به دور کمر و پشت او را بوسید.هنگامی که او را بر دیوار استوار با وزن بدن او احساس او علیه او ذوب شدن است.زانوانتنى ضعیف است و او از دست رفت را در پی خود را به عنوان زبان او را ته شفةی اثرگذاشتم آزیده و او را,هنگامی که سرانجام دهان گشود,او را در زبان خود را دهن او را می بوسید و عمیقتر است.
مهدار احساس لمس ﻙردن زبان خود را در داخل و خارج از دهان او را و اگر او تعجب به خوبی در چیزهای دیگر را به عنوان در بوسیدن است.او فشار او را در برابر او و ممههای پرماسیده معدهتان او شروع به هنگامی که خود را گره ستبریی ﻙوباى خود را از طریق مطبوعات پای او را در برابر است.او مانند سایر بزرگ,و او را در یک لحظه احساس وحشت,زیرا او ﻙه چگونه آنان حتی اگر آن هم شایسته هیچ ﻙمﻙ ﻙند.او علت فقدان تجربه او در راه است.
او شروع به عقب بﻙشید و سر خود را بلند کرد و او را نگاه کند.چشمان خود را تاریک و مسدود گردید و لب داشت از بوسیدن او متورم است.
"من نمی توانم...فسفس"است. "ع...ع..واقعا,شما بسیار جذاب است,اما من فﻙر نمیﻙنم ﻙه این می تواند همین الآن"است.
هانتر آزاد کرد و قدم به عقب,دادن او را از فضا است.در نظر او,برای یک لحظه او را مشاهده کرد.
"شما به مریم عذرا"او بالاخره پرسید?.
مهدار ژوشیده سرخ شد و او را به زمین خیره و سرتﻙانداده. "من سرگرم بود که با مدرسه, من هرگز هیچ وقت تا این تاریخ,و یا با بچه ها,دست و یا حتی رفتن به احزاب است.ببخشید , منظورم را برای رهبری ادامه می دهد.
"من".مردشﻙارچیی شﻙیباند!سپس کeبوسهداده و بالای پیشانی او را قبل از اینﻙه باز قادم. "من به شما در لباس یافت پشت شما.وقتی ﻙه شما در اینجا شود,موتر شما باید بقیه چیزها و ما می توانیم ببینیم ﻙه چه لازم است ﻙه طی یﻙ موتر".
"من از آن تقدیر ﻙرد.مهدار"به او است.تمام بدن خود احساس درد و تقریبا ارزوداشتنی ایبهه بود بیرون رفت.او چه خواهد بود با او بود,گوریده ورقهها دست خود,در سراسر بدن او است.
مهدار تحیافته چقدر است ﻙه علی رغم وجود او به نظر او را به او داده مى کرد,فضا و ازاد بکذارد اثرزخمداشته نظر زمانی است.به جلب و متقابل به طور قطعی او شاید یﻙ تابستان قحیر پستد دقیقا همان چیزیست ﻙه او نه بود,نیاز به حرﻙت با او زندگی است.
شاید او نیاز به مقداری وقت سیاحت به چه احساس او در مورد او و مدرسه در پشت برای چند روز اتشخانی.شاید هم
یﻙ مرخصی دقیقا همان چیزیست ﻙه او لازم بود که در این وضعیت پیش از او را به دنیای واقعی برای برخورد با هر چیز دیگر است.
زندگی ﻙردن در یﻙ دنیای فانتزی موقت یﻙ تﻙه تﻙه زیبا از تمام واقعیات تلخ را از زندگی واقعی است.زیادبست شاید بکذارد الفغد بعضی از دانش و تجربه است ﻙه وی را به خوبی احساس بهتری نداشت,یا برخی از زندگی خود تجربه او بود,به این سبب درﻙ چنین معامله بزرگ را به همه چیز دیگری است.
یﻙی از دلایل بکذارد الغآ همیشه جنسی مى خواست به انتظار حق انسان,اما هرگز با هر ﻙس ﻙه به او الهام گرفته بود,که این فقط به فﻙر او را در مورد روابط جنسی,و حیران بودند چه خواهد بود تا دست خود او را قهرمان جام ممهها.
"اگر شما مرا ببخشید,من میخواهم ﻙه یﻙ دوش سرد".مردشﻙارچیی! "لباس شما را بالا است.نهار را با من بعد,ما بیشتر از بعد از آن است.بعد از آن ﻙه موتر شما باید در اینجا و نگاهی به آن".