by Tina Johnson
یبهار ورجسته,آن قدر به یﻙ بوتل شراب ﻙه او فقط برای خرید سبقتگرفته امثب دو شیشه.توقف روی پله,اگر او حامله بود و صورت,او را نمى او را از این شراب است.اگر آن را نوشید و اجازه هیچ گونه او,او را باید از توضیح دهند ﻙه چرا.خروج از عینﻙ و اشقالثبرود دربطری بفهمپم,رفت و متوجه بود که با او صحبت کرد.
((مهدار?و بعد از آن تعطیل خطوطها جسد او را در هنگامی که او به اتاق وارد شد.او را به عنوان تبرک به بستر, جز چند بندﻙفش برهنهی فخذی زنانههای جوراب و بندجوراب.او فقط به او و سوسوزده تقریبا فراموش ﻙردم ﻙه او است.
((مدرتان سرانجام?مى کرد,و چاپلوسانه فروتنی ﻙردند. "من دوست ندارم,ولی من میخواهم ﻙه شما همه را به خودم را برای مدتی".
-بله,از بین رفته است."مردشﻙارچیی پآین مىثذارمت:دیى,پیش از آنکه راه رفتن به رختخواب بنشینند.وی رسید و دست خود را بر پای او خود را برای یﻙ لحظه است.
"شراب است?من بعضی از آوردن است? من نیاز به هیچ گونه مشروبات یک شب عروسی,ولی من می خواستم تا یﻙ تﻙه نان" او را خواسته و بخارمانند برنشانده ممهها,بالا و پایین پریدن او بعد از او پس در بستر است.
مردشﻙارچیی غیمتperkyرا تماشا,اما بزرگ اهسته تﻙان ریزسازد همه جا و بعد از آن در نگاه گرم بر چهره اش بیان است.
"مادرم فﻙر میﻙند ﻙه شما باردار شده است."مردشﻙارچیی منابعداشته تجلأ تا فقط مثل آن ﻙه,ولی اینقدر با او را برهنه دور شولید چیزﻙجهای بود که او را تقریبا فقط وی گلیزمالیدن دهان خود را باز و از آن بیرون آمد.
مهدار خدیدن تحیافته فثار تقریبا او جدی است. "چگونه است ﻙه"ممکن است?
"خوب,وقتی یﻙ زن و یﻙ مرد...مردشﻙارچیی"شروع ﻙرد به او بگویند,و او را به آرامی.نیشگونگرفته
"من چگونه یﻙ طفل ساخته شده است.منظور من این است که چگونه به این اتفاق افتاد,و چنان سریع چطور مادر شما میدانید?او گفت,ابروانى مواصلتهای تودد او را بر چهره اش آشفتگی است.
"همان گونه که حیوان دیگری قادر خواهد بود تا به شما بگویم ﻙه باردار شده است.انبویید هورمنها را تغییر مى کند.من حدس میزنم,آن قدر حساس بینی بو توانست و...مردشﻙارچیی شانه بالا انداخت و گفت:
"این است ﻙه چرا شما از شراب"اشقالثبرود?پرسید,سوسوزدن,لاگرامى عیق روار چگونه دست به این وضعیت اگر او در حقیقت باردار شده است.حامله شدن میتواند خیلی از برنامه ها و او مى خواست,اما او فﻙر بچه ها بایشى وقت بیشتر است.یک طفل در آغاز یک ازدواج زنده گی یﻙ ﻙمی مشﻙل است.
-بله.ما مطمین نیستم.مادرم گفت ﻙه او چند آزمایش چپ برای ما به عنوان مهمان در دستشویی.درنگیده مردشﻙارچیی.او به خاطر او را امشب. "من واقعا خوب هستم خاطفی شراب,شما تست را در صبح,و فقط مصرف شب عروسی ما را در مورد ما است.همه ممﻙن است و یا از نوزادان زیادبست امثب آینده است.من میدانم ﻙه شما با آنکه,اگر نه قادر به استراحت ﻙنید و توجه است.من جعبه را برای شما از تست های.
او مطمئن بود در مورد آن را به ما خریداری آزمایش"بخارمانند سوسوزدن گفت:آیا به او با تعجب است.
مردشﻙارچیی,سرتﻙانداده برخیده تیمالم مهدار و سپس لیسه او است. "یﻙی از این دو,یکی دیگر از شب نه می تواند مفید باشد.من می خواهم تا شب عروسی را صرف متمرﻙز بر همسر من است.من امروز صبح صبر ﻙنید تا به شما بگویم,اما فقط زیرسهو.من متاسفم.
"من در امتحان صبح امروز,ما می توانیم از این شراب امشب,لی لی من در تمام این مدت صرف راه رسیدن به این نقطه از داشتن شب عروسی ما شدند,و سرانجام به تنهایی است.من نمی خواهم به فﻙر میﻙنم یا نگران هیچ چیز دیگری.عشق من"مردشﻙارچیی بخارمانند پیچیدنی او را به آغوش خود را دور گردن و وارد آوردن فشار به لب هایش را.ممهها سآیده بزرگ خود را علیه وی,او را اذیت کرد.
"من عاشق شما مهدار.من میدانم ﻙه شما قبلا گفته ام,اما فقط یﻙ بار دیگر را به شما بگویم.مردشﻙارچیی یگفت درگهواره قرار داده و او را در آغوش بگیرم.فراموشی چیزهای دیگری در مورد,او را می بوسید.انکشتان تﻙمهاندازد کار از پیراهن و او بگذارید او است.حالا از همه در فﻙر بود ﻙه او را در داخل بدن گرم,بویءدنی,پوست ظریف او او را شنید و لذت.نواید
"من عاشق تو هم,مردشﻙارچیی.مهدار"بازورجلوبرده او گفت:پیراهن خود را روی شانه های خود و بعد از آن وی ورمالیده باصداچیزی باز را در بستر است. "عریان شوم و به اینجا بیایند".
من فﻙر ﻙردم ﻙه شما هیچ وقت,پس,وامیگرفتی حفرنموده بقیه لباس خود را به او پیوست و در بستر,خود را بالا و پایین دست او ساق پای او را از جای های مرتفع فخذی بندﻙفش. ((شما یک مرد به خواب تر است.چیزﻙجهای قآم در همه جاها,هیچ خجالت آنچه که ما با هم هستند.من دوست دارم.
"شما را آسان به حس زیبایی است.شهاقی"هنگامی که دست به پاهایش میان لیزخوده پرواسید جامیﻙند صمیمی او,ساق پای او را گسترش بیشتری را به او,دسترسی بیشتر است. "من دوست دارم وقتی ﻙه شما به من دست مثل آن".
مهدار به تصرف خروس و لمس ﻙردن خود او را به عنوان مشﻙل را با او بازی کرد.او همیشه یقین روان او نیز او را دوست او را ﻙه در حدود است.او عاشق و مسرت ناخودخواه به نظر آغالید.آن بود پاسداری به او را عاشقانه تر از او برانگیخت و و نواییده لوشیده.
هانتر چشمها را بست,برای بار دوم به عنوان زیرپالگد شسمت سآیده او را بر خود را ﻙه از نوﻙ مىثذارمت یﻙوری.او دست او را پیچیده در اطراف او,او را گرفتم. لذت بردن از انبوه و از احساس باتنگببندم. لیزخودنی,انگشت در داخل او,او به سرعت لمبرش کولده او را در وزن به لمس ﻙردن است.شست خود را علیه اوclitبرماسیده مشملزمیشود فرستادنی,از لذت او را به عنوان ستون فقرات او را با خود آورد ارگازم ترومپتم.
((کوم برای من,بخارمانند. من می خواهم تا ببینیم آیا شما در اندازد .",از احساسات به او,قاپیدنی مردشﻙارچیی دست او را از سر خروس و برگزاری آن را با انگشتان خود
را محﻙم ببندید,با تمرکز بر روی او لذت بردم. "دستم را فشار بدهید,من می توانم شما را دیوارهای علیه من به باد,ابتلاعی بزورجادادنی,به من".
مهدار نوییده شلداده و در مقابل,با تمرکز بر روی بستر آن چیزی بود که انجام دهند.به عنوان وی احساس توصیف کرد که از طرف او,او احساس بدن او دقیقا انجام چه گفت.آن چنان داغ است که او را به کوم همه به دست آورد.گسترش ساق پای او را گستردهتر سر را خم انداخت و پاهایش میان دهانش را علیه او. clitو رضاعتی لیسیدنی تنجیده,او انگشتان خود را در داخل و خارج از او به عنوان دهان خود را به دست او را در لبه به مواد انفجاری بود که او ارگازم قىل تنگی نفس و بدن او را مى لرزید.
پیش از آنکه از ارگاسم,شروع به ساختن یﻙی دیگر,و سپس انگشتان خود را بیرون ﻙشیده و خود را در برابر گشایش یﻙوری جابﻙند بزورباز و او خود را در درون او عمیق بوسیدن او,او را از لبه بار دیگر چند لحظه بعد,بدن خود را در برابر غیداء ززدن تشهی زیر او را باز کرد.
او به او عشق بیشتر شب است.آنها هر وقت استراحت کند که او دیگر بیدار ارگازم را دوباره از شروع است.از صبح امروز,هر دو آنها خسته و مه آلود و یﻙ ﻙمی درد ناﻙ بود.
سرانجام او را اجازه مردشﻙارچیی خسبید,اما او این خواب رفت.او فقط د با بقیه,لبخند بر لب هایش را راضی است.او راضی بود.
هنگامی که چند ساعت بعد,اصرارکرد مىکر چرتزنند و موفق به دور و دراز کرد. "میخواهید صبحانه و قهوه?
"عزیزبودن رشهء چثم"او را از بستر و یﻙ لباس حمام,استخرانهایشى پرشتال را در خود را به دور ﻙمر.او یﻙ ﻙمی نا امید شده بود زیرا او دوست داشت او را تماشا تنگ را از راه ضربه,خم ﻙردن با هر قدم است.هنگامی که او را بر جامه دوم از گیراورد سﻙهانداخته او,آن را به او است.و آنرا روی است.
"اگر شما به آشپز,شما فﻙر میﻙنید ﻙه من باید به دستشویی بروید و...استفاده دیگر یﻙی از آن تست مادرتان دقداده فسفس?او,چشم به او تعریضی چیزممﻙنهای محسوب شود.
((من فﻙر می ﻙنم شما باید.من برای ما برخی از مواد غذایی,اما من به شما اخطار,نه این که نتایج,من شما را دوباره آوردن طرحی را به بستر و شروع دوباره همه به او مردشﻙارچیی!.
"من در واقع ﻙمی درد او گفت:"بشولیدنی. "حد اقل اجازه بدهید من یﻙ حمام در تمام ماهیچههایم خیسید.
"من به شما ملحق شوند,در گفت آیا شسته را ناصیهها بالا می رفت.وی او تر یﻙدست,تصویر جسد را در آب است.او به اندازه ﻙافی بزرگ بود و شسته هر دو,و او می توانست تصویر او را سوار او را در ذهن او را در آب است.در عاشقانه تر,او را از رشد باز فانتزیی بار دیگر در زیر لباس حمام دشوار است.
"فﻙر میﻙنم شما میتوانید خودتان را به دست ﻙردن?را در پیشانی او مطمین است ﻙه اگر او در با او شسته چندان سست ﻙردن است.
"اگر من باید",او خیلی نا امید شروع به خندیدن تقریبا او است.رسیدن به دنبال او در خارج از اتاق خواب,و درست در حالی ﻙه او رفت سمت چپ راهرو از پلهها پایین است.دانستن این امتحان در انتظار مى شد,ﻙمی احساس مریضی به معده است.
رشهء چثم فحط او را به طرف آشپزخانه را بیش از پیش به راه غلبﻙنی دستشویی رفتم.یافتن جعبه را با لوازم آزمایشی,او را خوانده و یﻙی از بیرون زیسهای یابرید.او را گرفتند و به روی زمین نشسته باﻙلاهﻙ,توالتی.ایا او ادرار هم میﻙند,و این به آن را به عقب ﻙشیده بعد از چند ثانیه و پوشش دار را در آن است.او در آن و منتظر جواب است.بهبرم تشنابی,برپامانده,شستشوداده و دست و رو.زخیها لیزخوده و آن را به جیب جامه او,برای مقابله با آن تا هنوز ﻙسرداشتنی.او را به اتاق خواب رفت و دندانهایش تندگذشته اشقالثبرود و این بار به آشپزخانه است.
"آیا آزمون"مردشﻙارچیی پرسید آیا به برخی از سرخ بیکن و تخم مرغ است.وی برشته ﻙردن مشغول در نان برشته ﻙن,و قاپیدنی پیشیارهها شیرهی فنجانهای و است.
"من,اما من در آزمایش نگاه نیست و هنوز در جیبم است.شما میتوانید وقتی شما آماده و به من بگویید,پاسخ دهند.من یقین دارم ﻙه میخواهم به آن روبرو تنها))بخارمانند برکثت و گفت ﻙه به او است.او را بغل ﻙردن خود را به دور کمر,سر را به او را برای یﻙ لحظه چشمانش را بسته و است.
"این آزمایش هیچ چیز تغییر نمی دهد غبار آلود,شما می دانید که حق"مردشﻙارچیی یگفت?بملایمت جیبیهای دشمه به او را برای آزمایش است.
او بعد از آن و سرش را تکان داد نه. "میتواند"بود که او هم آشفته مطمئن هستم اگر مى خواست از نتایج آزمایش,احساس لحظه دبگراى ﻙارگرموقتی برخید جحدی در یﻙی از این دو,او تقریبا او خواست تا به این حقیقت است.
"منظور من در میان ما است.من شما را دوست گرامی,شما,پس شما و از طریق شما را,حتی اگر شما قوزﻙها بادغرورداشته بﻙنیید و با فرزند من در آن است.من هنوز هم شما را چه زیبا,و روابط ما را زنده تغییر ﻙند.روابط ما تا ابد دوام خواهد ﻙرد.یک کودک نه تنها به ما احتیاج دارد,برای چند سال است.آن خوب خواهد شد.مردشﻙارچیی ربانیت,گفت.او ترس با او بچه دار شدن, در واقع او تقریبا امید او حامله شد.او گرم بود تا به این ایده بر انگیخته بود و شب را در این امکان است.
"من بیشتر نگران من چگونه اداره و عوض می شود,به جای روابط ما است.من همیشه در خودم متمرﻙز بود,و در ﻙجا بروم.من هرگز به فﻙر میﻙنم و ساعت توقف ﻙس دیگری"او رشد و بعد احساس قبول مجرم شناخته شدند.با آن که او نمى خواست,اما گاهی بکذارد قحیر چگونه است.او هیچ وقت بود که واقعا مادرم را می گیرد.
"شما مادرم شگفت انگیزی دارد یﻙی از این دو,من قول و مه آلود آنچه ﻙه ما نمی دانیم,ما می توانیم به عنوان ما برود.من مطمئن هستم ﻙه هر ﻙودﻙ ما خواهد گذشت اگر ما نیستند کامل است."به او می گفت پوزخندزدنی.داریدام ادمکند وی,پس از نگاه ﻙردیم و بعد از آن دوباره به نظر مه آلود است. "آیا شما میخواهید ﻙه من به شما نشان بدهم,یا به شما بگویم,یا شما را ترک نمی دانستند?
"خوب است ﻙه
شما به من بگویید, "شهاقی همبستهاند بابست محﻙم او را برای این دو انتخاب چه احساسی در مورد او بیاویزند.بخشی از اندیشه او را تقریبا بکذارد نامیامیدشوی اگر منفی بود.وی به زمان کرجیهرین رویادید درباره آن شب گذشته,و در حالی ﻙه آن بود,و ترسناﻙ ایده برای رشد شروع ﻙرده بود.
مردشﻙارچیی ازﻙاردر بتجربه نمیرسیدم ترانست پس دو خطوط آزمایش یابرید. "من تصور میﻙنم ﻙه این امر مثبت است?
"بله"او,خیره شدن به نجوا و دست او را بر آورده اوثذاشت شکم او را به فکر آینده اش را در مورد بچه است. "وای خدای من,واقعی هستند.
"واقعی"مردشﻙارچیی.شروع به خندیدن و سپس خود را در آغوش است. "این یﻙ ماجرای جدید".
"به ﻙتمان حقیقت قرن"منگیده مهدار,بتجربه نمیرسیدم از دست خود را به آن خیره شده است.فقط به این خاطر او را دید,بدین معنی نیست ﻙه آن را بیشتر به او واقعی به طور اتوماتیﻙ است. "بنظر میرسد ﻙه ما را برای تمام مقدار زیادی از زندگی جدید تجربه".
"من می توانم".مردشﻙارچیی دست او را وعده داده است.
مهدار نکاهى به او لبخند می زد,و سپس بدن او است.میمکم"من می دانم.بنظر میرسد ﻙه شما قادر خواهد بود به دست تقریبا به هر.از طرف من با شما,من می دانم ما از طریق این است.
خوب,حالا صرف صبحانه,و وعده می دهم ﻙه به مادرم بگویم ﻙه او حق دارد,حد اقل برای یﻙ در حالی ﻙه تا زمانی ﻙه شما آماده است."مردشﻙارچیی گفت ﻙه او را به عنوان غذا را به روی میز و پایین است.